آیا شده تا بحال بتونید به کسی به صورت صد در صد اعتماد کنید که هر چی میگه حتما درسته و هیچ اشکال و اشتباهی در حرفها و اعمالش وجود ندارد؟!
آیا کسی را در زندگیتان دارید که مطمئن باشید پیروی از او باعث هدایتتان میشود و هیچ کجی در راهش نیست؟
آیا میخواهید به بهشت بروید و در آنجا در آرامش زندگی کنید؟
برای رسیدن به چنین جایگاهی از چه کسی باید پیروی کرد؟
دل به چه کسی باید بست؟!
آیا نباید به آب کُر وصل شد؟!
برای یافتن پاسخ سوالها، این حدیث را با دقت بخوانید:
قال رسول الله(صلی الله علیه و آله):
من یرید ان یحیی حیاتی، و یموت مماتی، و یسکن جنة الخلد التی و عدنی ربی فلیتول علی ابن ابی طالب(علیهالسلام) فانه لن یخرجکم من هدی، و لن یدخلکم فی ضلالة.(1)
رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: کسی که میخواهد زندگی و مرگش همانند من باشد و در بهشت جاودانهای که پروردگارم به من وعده کرده، ساکن شود، ولایت علی بن ابی طالب(علیهالسلام) را انتخاب کند، زیرا او هرگز شما را از راه هدایت بیرون نبرده، و به گمراهی نمیکشاند.
منبع:تبیان
غدیر بود …
فقط همین نبود که میان بیابان بایستد ...
فقط همین نبود که منبری از جهاز شتران بسازدند ...
فقط گفتن جمله ی کوتاه « علی مولاست » نبود ...
غدیر بود ، رفتیم پیشانی اباذر را ببوسیم و بگوییم :« برادر !عیدت مبارک» پیشانیش از آفتاب ربذه سوخته بود !!
به « ابن سکیت» گفتیم « علی» ،هیچ نگفت ، نگاهمان کرد و گریست.زبانش را بریده بودند !!
خواستیم دستهای میثم را بگیریم و بگوییم :« سپاس خدا را که ما را از متمسکین به ولایت امیرالمومنین قرار داد» دست هایش را قطع کرده بودند !!
گفتیم :« یک سیدی بیابیم و عیدی بگیریم» سیدی ! کسی از بنی هاشم! جسدهاشان درز لای دیوارها شده بود وچاه ها از حضور پیکرهای بی سرشان پر بود!زندانی دخمه های تاریک بودند و غل های گران بر پا،در کنج زندانها نماز می خواندند.
::::::
فقط همین نبود که میان بیابان بایستد، رفتگان را بخواند که بر گردند و صبر کند تا متندگان برسند . فقط همین نبود که منبری از جهاز شتران بسازد و بالا رود ، صدایش کند و دستش را بالا بگیرد ، فقط گفتن جمله ی کوتاه « علی مولاست » نبود.کار اصلا اینقدرها ساده نبود. مصافحه با همه ی رنجهایی بود که برای ایستادن پشت سر واژه ای سه حرفی که در حق ، سخت گیر بود. این روزها ولی همه چیز آسان شده است. این روزها « علی مولاست » تکیه کلامی معمولی و راحت است.
اگر راحت می شود به همه ی تیرک های توی بزگراه تراکت سال امیر المومنین زد و روی تابلوهای تبلیغاتی با انواع خطها نوشت « علی » ! ، خیلی راحت و زیاد پشت سر هم میشود این کلمه را تکرار کرد و تکرار ، حتما جایی از راه را اشتباه آمده ایم . شاید فقط با اسم یا خطی بیجان مصافحه کرده ایم وگرنه با او !؟... کار حتما سخت بود ، صبوری بی پایان بر حق ، تاب آوردن عتابهایش حتما سخت بود.
::::::
آن « مرد ناشناس » که دیروز کوزه ی آب زنی را آورد، صورتش را روی آتش تنور گرفته « بچش ! این عذاب کسی است که از حال بیوه زنان و یتیمان غافل شده ». آن « مرد ناشناس » سر بر دیوار نیمه خرابی در دل شب دارد می گرید : « آه از این ره توشه ی کم ، آه از راه دراز» و ما بی آنکه بشناسیمش ، همین نزدیکیها جایی نشسته ایم و تمرین میکنیم که با نامش شعر بگوییم ، خط بنویسم ، آواز بخوانیم و حتی دم بگیریم و از خود بی خود شویم .
عجیب است ! مرد هنوز هم « مرد ناشناس » است.